۸/۰۷/۱۳۸۸

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین



To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حوله ات گرمه

To clear your last exam
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to
کسی که معمولا زیاد نمیبینیش ولی دلت میخواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you haven't used since last year
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمیکردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making faces
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی

Calls at midnight that last for hours
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه

To laugh without a reason
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف میکنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم میتونی بخوابی

To hear a song that makes you remember a special person
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما میاره

To be part of a team
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person
وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین

To pass time with your best friends
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

See an old friend again and to feel that the things have not changed
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh, laugh, and ... laugh
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ... باز هم بخندی

These are the best moments of life
اینها بهترین لحظههای زندگی هستند

Let us learn to cherish them
قدرشون رو بدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد

۸/۰۵/۱۳۸۸


Going

Again: The simplicity of the road depth, the credulity of seeing

Again: Going and not reaching, the torture of understanding

Again: The larynx, throat lump and the canary's dumbness

Moving songlessly in the strait of the cage.

Again: Envy for going and the fear of the pond fish

The strange fear of putrefying in water

This is simply our story: In the darkness of night

Talking of sun and glory of shining

This is simply our story: Surrounded by autumn oppression

Loving blossoms and the desire of growth.

So good: The bright image of day in the darkness of night

So good: The desire for going, going and not reaching


رفتن

دوباره سادگي عمق جاده ، ساده لوحي ديدن

دوباره رفتن و نرسيدن ، عذاب فهميدن

دوباره حنجره و بغض گنگ قناري

به تنگناي قفس بي ترانه جنبيدن

دوباره حسرت رفتن ، هراس ماهي بركه

دوباره بيم غريب در آب گنديدن

همين حكايت ما شد كه در سياهي شب

از آفتاب بگوييم و از شكوه تابيدن

همين حكايت ما شد كه در جفاي خزان

به غنچه دل بسپاريم و ميل روييدن

خوشا به تيرگي شب خيال روشن روز

خوشا هواي رفتن و رفتن و نرسيدن

۷/۲۸/۱۳۸۸

شعری زیبا از شکسپیر


That time of year

That time of year thou mayst in me behold
When yellow leaves, or none, or few, do hang
Upon those boughs which shake against the cold,
Bare ruin'd choirs, where late the sweet birds sang.
In me thou seest the twilight of such day
As after sunset fadeth in the west,
Which by and by black night doth take away,
Death's second self, that seals up all in rest.
In me thou see'st the glowing of such fire
That on the ashes of his youth doth lie,
As the death-bed whereon it must expire
Consumed with that which it was nourish'd by.
This thou perceivest, which makes thy love more strong,
To love that well which thou must leave ere long.


آن وقت از سال

آن وقت از سال كه تو مرا نظاره گری
فصلی ست كه برگهاي زرد، يا هيچ، يا تعداد كمي
بر روي شاخه هاي لرزان از سرما، خالي از نغمه سرایان آويزانند
جائي كه زماني پرندگان آواز سرمي دادند.
در من سوسوي چنان روزهائي را مي بيني
نوري كه بعد از غروب در باختر گم مي شود
و نم نم شب سياه سايه مي گستراند و
برادر مرگ را در آن سیاهی میزبان می شود
.
در من شعله چنان آتشی را می بینی
که در خاکسترش جوانی من خفته ست
چون آخرین نفسها؛
و سرانجام از پا در خواهد آورد آنچه را که به وی بال و پر داده ست.
سالهای زیادی را به باد باید داد
تا عشقی چنین یابی
که گر درک کنی عشقت سوزان تر خواهد گشت.

ترجمه ماشینی چیست؟

اگرچه نام ماشین ترجمه یا ترجمه ماشینی این مفهوم را به ذهن متبادر می سازد که صحبت از ماشین یا دستگاهی خاص و دارای امکانات سخت افزاری ویژه ای است ، لیکن در واقع امروزه این نام به سیستم های نرم افزاری اطلاق می شود که با نصب بر روی انواع کامپیوترها می توانند ترجمه متن از زبانی به زبان دیگر را به انجام برسانند. منظور ازترجمه متن توسط ماشین ترجمه - به پشتوانه پیشرفت هایی که به ویژه در دهه اخیر در تحقق بخشیدن به این رؤیای پنجاه ساله به دست آمده است- فقط برگردان متن نوشتاری نیست، بلکه ترجمة نوشته به صوت، برگردان نوشته به نمایش گرافیکی زبان اشاره ، ترجمه صوت به صوت و یا ترجمه صوت به متن نیز- چه در داخل یک سیستم زبانی و چه به زبان دیگر- و وظایف دیگری از این دست نیزقرار است به عهده ماشین های مترجم گذاشته شود. به عنوان نمونه می توان به نوعی سیستم تلفن همراه طراحی شده توسط شرکت NEC اشاره کرد که برای ترجمه مکالمات تلفنی ژاپنی به انگلیسی طراحی شده است؛ یا از نرم افزارهایی یاد کرد( digital avatars ) که برای کمک به ناشنوایان و یا کم شنوایان طراحی شده و مراحل تکمیلی خود را می گذراند و قرار است بتواند آنچه را که “می شنود” با استفاده از تصویر آدمکی که با زبان اشاره صحبت می کند، به ناشنواها منتقل نماید. در طول جنگ عراق نیز نظامیان آمریکایی تلاش های بسیار - و تا حدی موفقیت آمیزی - برای طراحی و استفاده از سیستم هایی کردند که بتواند بین سربازان آمریکایی و اسرا یا دشمنان عربشان ارتباط برقرار کند.

ترجمه ماشینی، حتی به ساده ترین شکل آن که همان ترجمه متن نوشتاری به متن نوشتاری است، از ابعاد گوناگون اقتصادی، علمی، اجتماعی و حتی سیاسی حائز اهمیت بسیار زیادی می باشد. تحقق اهداف محققین در این زمینه علاوه بر آن که پیشرفت علمی بزرگی به حساب می آید، می تواند با توجه به حذف بسیاری از مشاغل ترجمه و همچنین تسریع در انجام کار، صرفه جویی اقتصادی زیادی به همراه داشته باشد، در تسهیل مناسبات سیاسی کشورها تأثیر بگذارد و عواقب اجتماعی شگرفی به دنبال بیاورد.

ظهور ایده ساخت ماشین ترجمه به سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد. اگرچه در طول جنگ از کامپیوتر برای رمز گشایی پیام ها استفاده می شد، لیکن اولین جرقه اندیشه ساخت رایانه ای که بتواند زبان را رمزگشایی کرده و مفهوم آن را به زبان دیگری برگرداند، به یادداشت های وارن ویور (Warren Weaver ) در سال 1949 و بحث های مبسوطی که پس از آن در این باره درگرفت، برمی گردد. این بحث ها طی مدت کوتاهی به بسیج شدن گروه های فنی و پژوهشی مختلفی در اروپا و آمریکا منتهی شد که با جذب و هزینه کردن سرمایه های کلان به سوی تحقق ساخت ماشینی برای شکستن کد های زبانی و تبدیل آن ها به زبان دیگر همّت گماشتند. این اشتیاق، تلاش و سرمایه گذاری گسترده کمابیش تا زمان انتشار گزارش کمیته آلپاک (Automatic Language Processing Advisory Committee) در سال 1964 ادامه داشت . این کمیته که از سوی فرهنگستان ملی علوم آمریکا مأمور بررسی وضعیّت و چشم اندازهای آینده ماشین ترجمه شده بود در گزارش پایانی خود اعلام کرد که اوّلا با وجود تعداد کافی مترجم، نیازی به پیگیری پروژه ماشین ترجمه نیست و دیگرآن که ، بررسی ها نشان داده است که فعالیت های پرهزینه انجام شده در زمینه ساخت چنین دستگاهی نتوانسته است پس از آن همه سال دستاورد قابل توجهی داشته باشد و آینده روشنی نیز نمی توان برای آن متصور شد.

گزارش آلپاک فعالیت محققان در زمینه توسعه طرح های ترجمه ماشینی را برای بیش از یک دهه دچار رخوت و آهستگی کرد، لیکن مجددا با افزایش نیاز به تولید انبوه متون ترجمه درزمان کوتاه از یک سو، و پیشرفت های حاصل در فن آوری اطلاعات از سوی دیگر، این فعالیت طی دهه های گذشته شتابی مضاعف به خود گرفته است. با وجود همه پیشرفت هایی که در زمینه طراحی سیستم های ترجمه کامپیوتری روی داده است، هنوز می توان گفت که ترجمه ماشینی با کسب نتیجه مطلوب فاصله بسیار زیادی دارد. در شرایطی که روند جهانی شدن با سرعت بسیار زیادی به پیش می رود، ساخت نرم افزار دقیق و قدرتمندی که بتواند فاصله بین زبان های گوناگون را، که از مهمترین موانع جهانی شدن است، در هم بشکند- هنوز راه درازی در پیش دارد. جالب اینجاست که ایده ساخت چنین ماشینی، از نخستین اهداف و انتظارات غیر محاسباتی بود که سازندگان اوّلین کامپیوتر ها به دنبال آن بودند. با این وجود، امروز پس از چند دهه از طرح چنین هدفی و با وجود پیشرفت های شگرف فن آوری رایانه در رشته هایی که سابقا هرگز به ذهن کسی نمی رسید، و علیرغم صرف صد ها ملیون دلار هزینه و چند دهه تحقیق برای ساخت ماشین ترجمه، هنوز چندان نتایج رضایتبخشی در این زمینه به دست نیامده است.

مبنای کار سیستم های قدیمی تر ترجمه ماشینی مبتنی بر واژه نامه ( Dictionary-based) و بر اساس قواعد زبا نشناسی (Rule-based ) بود. ( مانند Systran دراین روش که به Interlingual Machine Translation نیز شهرت دارد،) جملات متن مبدأ بر اساس اصول دستورزبان و مجموعه گسترده ای از لغات که به کامپیوتر داده شده است حلاجی شده و پیش از ترجمه به زبان مقصد، به یک زبان واسطه برگردانده می شود. سپس متن زبان واسطه بر اساس همان قواعد داده شده به سیستم و با استفاده از مناسب ترین و رایج ترین معادل های واژگان در زبان مقصد ترجمه می شود. امروزه اگرچه نرم افزارهای ترجمه مبتنی برسیستم فوق الذکردیگر توجه پیشگامان این فن آوری را به خود جلب نمی کند، لیکن هنوز نیز در برخی کارخانجات و مؤسسات بزرگ مثل کمپانی بزرگ چند ملیتی فورد از مترجم های ساخته شده بر اساس این سیستم برای ترجمه هزاران صفحه بروشور و دستورالعمل های فنی در روز استفاده می شود. دلیل عدم استقبال طراحان نرم افزارهای جدید ترجمه از سیستم های قدیمی تر، تصنّعی بودن نتیجه کار ترجمه و غالبا دور شدن از معنای واقعی جملات می باشد. امروزه در ماشین های ترجمه غالبا از روش های آماری ( Statistical) و مقایسه و تطابق ( (Analogyو استفاده از نمونه های موجود Example-based)) استفاده می شود. اصل کارروش های جدید مبتنی بر استفاده از پیکره های زبانی (Corpora) بسیار عظیمی می باشد که متون معادلی را به زبان های مبدأ و مقصد در گنجینه خود دارند و هنگام معادل گزینی، کار خود را بر اساس مقایسه متونی که باید ترجمه شود، با متون و ترجمه های مشابه آن ها در پیکره زبانی ذخیره شده انجام می دهند. از آنجا که تهیه و ذخیره چنین پیکره زبانی کار آسانی نیست، طراحی و استفاده این سیستم در ترجمه ماشینی نیز عموما فقط از عهده شرکت های بزرگ و قدرتمند بر می آید.

به تجربه می توان دریافت که نرم افزارها یا به عبارتی ماشین های ترجمه - حتّی آن ها که با تکنیک ها و سیستم های جدید کار می کنند ، تنها می توانند مفهومی کلی از متن زبان اصلی را در ترجمه خود تولید نمایند و به هیچ عنوان - لااقل فعلا- قادر نیستند دقّت، روانی و وضوحی را که از یک ترجمه مطلوب انتظار می رود در کار خود نشان دهند. آزمودن این نرم افزارها با استفاده از متون مغلق، طولانی و یا حاوی لغات چند معنا به راحتی نشانگر ناتوانی آن ها در حل پیچیدگی های زبانی است. همچنین می توان با ترجمه برعکس میزان انحراف این نرم افزارها را محک زد. هنگامی که متنی را برای ترجمه به زبان دیگر به مترجم الکترونیک وارد می کنیم و سپس ترجمه به دست آمده را مجددا به عنوان متن زبان مبدأ به ماشین می دهیم تا به زبان اولیه برگرداند؛ انتظار می رود که متن اول و سوم اگرچه نه کاملا- بلکه تا حد زیادی مشابه یکدیگر باشند. استفاده از مترجم آنلاین گوگل که از سال گذشته سیستم خود را از روش وابسته به قواعد به شیوه ترجمه آماری (Statistical) تغییر داده است و از این رو از بهترین سیستم های ترجمه به حساب می آید، نشان می دهد که نتیجه کار ترجمه این ماشین به هیچوجه با پیش بینی و انتظارات ما سنخیت ندارد.

اکنون بسیاری از صاحبنظران برآ نند که ارائه ترجمه خوب ، تنها با داشتن اشراف کامل به واژگان و قواعد نگارشی زبان های مبدأ و مقصد میسر نمی شود، بلکه نیازمند ادراک انسانی از مفاهیم گوناگونی می باشد که ماشین هرگز قادر به فهم آن نیست و نخواهد بود. از نظر برخی افراد، ماشین های ترجمه شفاهی، نرم افزارهای تبدیل کلام به آدمک های گرافیکی که به زبان اشاره صحبت می کنند و یا موبایل هایی که صحبت های شخص آن طرف خط را به زبان دیگر برمی گردانند شاید فقط در حد سرگرمی جلوه کند؛ لیکن از یاد نبریم که بسیاری از امکانات پیش پا افتاده و کاملا بدیهی زندگی امروزی ما یکصد سال پیش حتی به مخّیله دانشمندان نیز راه پیدا نمی کرد.

ترجمه ماشینی چیست؟

ویکی پدیا : ترجمه ماشینی چیست؟

ترجمه ماشینی ترجمه‌ای است که توسط کامپیوتر و بدون دخالت فرد انجام می‌شود.
سابقه ترجمه ماشینی به حدود نیم قرن پیش بر می‌گردد. نخستین ترجمه‌ای که بطور کامل توسط کامپیوتر انجام شد، ترجمه متنی از زبان انگلیسی به زبان روسی بود. گر چه از آن زمان تا کنون ترجمه ماشینی رشد زیادی داشته‌است، هنوز هم نقص‌های فراوانی دارد. اصولا چون کامپیوترها نمی‌توانند مانند انسان هوشمند باشند، ترجمه‌ای هم که توسط آنها انجام می‌شود، ترجمه کاملی نخواهد بود. نمی‌توان انتظار داشت که با استفاده از یک نرم‌افزار مترجم، هر متنی به آسانی ترجمه شود. نرم افزارهای مترجم، در بهترین حالت، عمل ترجمه را با دقتی در حدود ۷۰ درصد انجام می‌دهند. برای به دست آوردن نتیجه بهتر، لازم است قبل و بعد از ترجمه، مقداری ویرایش روی متن انجام شود.
در طی چند دهه‌ اخیر و هم‌زمان‌ با گسترش‌ و پیشرفت‌ زبان‌شناسی‌ رایانه‌ای‌، در بسیاری ‌از کشورهای‌ پیشرفته‌، تلاشهای‌ همه‌جانبه‌ و پیگیر در جهت‌ ترجمه‌ متون‌ از طریق‌ کامپیوتر انجام‌ گرفته‌ و حاصل‌ کار با توجه‌ به‌ تنگناها و مسائل‌ خاص‌ ترجمه‌ درخور توجه‌ بوده‌ است‌. این‌حقیقت‌ را باید پذیرفت‌ که‌ ترجمه‌ متون‌ از طریق‌ کامپیوتر محدودیت‌های‌ خاص‌ خودداشته‌ است‌. در بعضی‌ از زمینه‌ها حاصل‌ کارکرد واقعا رضایت‌بخش‌ است‌ ولی‌ در بعضی‌موارد نتایج‌ به‌ دست‌ آمده‌ را علی‌رغم‌ قابل‌ فهم‌ بودن، باید ویراستاری‌ کرد. طبیعتا نوع‌ متن‌ و میزان‌ پیچیدگی‌ آن‌ اهمیت زیادی در نتیجه کار دارد.
ترجمه‌ متون‌ علمی‌ به‌ این‌ علت‌ که‌ از وضوح‌ بیشتر و ابهام کمتری برخوردارند به‌ سهولت‌ از طریق ‌کامپیوتر انجام‌ می‌گیرد، ولی‌ ترجمه‌ متون‌ ادبی‌ که‌ از دیدگاه‌ علمی‌ در حیطه‌ ترجمه‌ فرهنگی قرار دارد، اگر غیر ممکن‌ نباشد، چندان‌ ساده‌ نخواهدبود. براساس‌ پیش‌بینی‌های‌ اهل‌ فن‌ بدون‌ شک‌ طی‌ چند سال‌ آتی نتایج‌ حاصل‌ از ترجمه‌ متون‌ ادبی‌ از طریق‌ کامپیوتر با نتایج‌ فعلی‌ آن‌ کاملاً متفاوت‌ خواهدبود.
در ترجمه‌ ماشینی ویژگیهائی‌ وجود دارد که‌ نه ‌تنها از نظر جذبه‌ و کشش‌ علمی‌ بلکه‌ از دیدگاه‌ اقتصادی و دیگر ضرورت‌ها و اقتضاهای‌ عصر، انجام‌ آن را کاملاً توجیه‌ می‌کند. به‌ عنوان‌ مثال‌ در مقر سازمان‌ ناتو در بروکسل‌ و جامعه‌ اروپا علیرغم‌ آنکه‌ حدود ۱۲۰۰ مترجم‌ ورزیده‌ به‌ کار اشتغال‌ دارند، در حال‌ حاضر از ترجمه‌ ماشینی‌ نیز استفاده‌ می‌شود. دلیل این امر سرعت‌ و هزینه‌ است‌. میزان‌ کاری ‌که‌ مترجمی‌ ورزیده‌ در خلال‌ چندین‌ روز انجام‌ می‌دهد، توسط کامپیوتر در عرض‌ چند دقیقه‌ انجام می‌شود. حتی‌ اگر کیفیت‌ و دقت‌ ترجمه‌ ماشینی‌ کمتر از حاصل‌ کار مترجم‌ باشد، باز هم‌ از جهات ‌مختلف‌ اهمیت‌ و ارزش‌ خاص‌ آن‌ چشمگیر است‌.

۷/۱۵/۱۳۸۸

ترجمه همزمان چیست؟

ترجمه همزمان یا ترجمه شفاهی عبارت است از برگرداندن یک مفهموم از زبان مبدا به زبان مقصد به صورت شفاهی .آنچه مترجم مکتوب را از مترجم همزمان متمایز می سازد این واقعیت است که مترجم همزمان با قرار گرفتن در یک محیط ارتباطی ملموس و تکرار ناپذیر ( Non-repeatable ) اجبارا از تکنیک ها و شگردهایی استفاده میکند که حاصل آن عبارات و جملاتی است که ترجمه ی کلمه به کلمه محسوب نخواهد شد .

مترجم همزمان فرصت تغییر دادن عبارات ، تصحیح ساختار جملات و انتخاب سبک های گوناگون را ندارد و رعایت زمان در بعضی موارد یک نیاز محسوب میشود . تنها مزیتی که مترجم همزمان از آن برخوردار است ولی مترجم مکتوب از فیض آن بی بهره است استفاده از پیامهای جانبی است که از عوامل غیر زبانی چون حرکات دست و چهره ی گوینده منبعث می شود .

در ترجمه ی همزمان گفتار ارائه شده توسط متکلم عینیت ملموس نمییابد و در زمان محو میشود . آنچه باقی می ماند نقش مفاهیم در ذهن مترجم است . حرکات فیزیکی گوینده ، پیام را روشنی بیشتری می بخشد و به آن غنای بهتری میدهد . مترجم همزمان باید در کار خود دارای چنان ذوق و ظرافتی باشد که ترجمه بدست آمده عاری از عیب و نقص باشد زیرا فرصتی برای تصحیح و تجدید نظر و یا بازآفرینی وجود ندارد . مترجم همزمان باید دارای خلاقیت بسیار بالا بوده و بتواند در لحظه تصمیم بگیرد .

در حال حاضر سه نوع ترجمه هم;زمان در سازمان های بین المللی خصوصا در سازمان ملل متحد معمول است که عبارتند از :

1.ترجمه ی همزمان مقطع ( Consecutive Interpreting )

در این نوع از ترجمه ، مترجم با استفاده از فاصله زمانی که پس از قطع موقت کلام گوینده حادث گردیده ، مفاهیم را که یا به صورت یادداشت و یا به صورت ذهنی در اختیار دارد در زبان مقصد باز آفرینی میکند . این فاصله ی زمانی میتواند معادل دو یا سه جمله باشد و در بعضی موارد به چند دقیقه نیز برشد . هرچه طول این مدت یعنی زمانی که گوینده سخنان خود را ایراد می نماید طولانی تر باشد ، ترجمه ی ارائه شده نیز کلی تر خواهد بود . معهذا برخی از مترجمان همزمان به قطعات کامل و طولانی تر راغب اند زیرا بسیاری از موارد مبهم رفع خواهد شد .

2.ترجمه ی همزمان همردیف ( Simultaneous Interpreting ):

در این نوع ترجمه مترجم همزمان در حالی که متکلم سخن میگوید او نیز به ترجمه پرداخته و جملات را به زبان مقصد بر می گرداند . این نوع ترجمه از تمام تر جمههای دیگر مشکل تر است .

3.ترجمه ی مکتوب همزمان ( Trans - Interpreting ):

نوعی از ترجمه همزمان است که ضمن آن مترجم متن ترجمه شده را همپای سخنران قرائت میکند ولی در عین حال نیز اگر به ضرورت عبارتی را سخنران شفاها اضافه نماید به موقع ترجمه می نماید .

۶/۱۴/۱۳۸۸

شعر

The Fly

Little Fly,

Thy summer's play

My thoughtless hand

Has brush'd away.

Am not I

A fly like thee?

Or art not thou

A man like me?

For I dance,

And drink, & sing,

Till some blind hand

Shall brush my wing.

If thought is life,

And strength & breath,

And the want

Of thought is death;


Then am I

A happy fly,

If I live

or if I die.

WILLIAM BLAKE
مگس کوچک

مگس کوچک
بازی تابستانت را
دستان بی فکرم
به هم میزند

آیا من نیز
چون تو مگسی نیستم؟
و یا تو همچو من
انسانی نیستی؟

که من می رقصم
مینوشم و آواز سر میدهم.
تا بلکه دستی پنهان
بالهایم را جلا دهد

گرتفکر و تنفس و نیرو
حیات است
و نبود تفکر
مرگ است


پس آیا من
مگسی شادمان خواهم بود
اگر زندگی کنم
یا اگر بمیرم

An English professor wrote the words: “A woman without her man is nothing” on the board and asked his students to punctuate it correctly.

All of the males in the class wrote: A woman, without her man, is nothing.

All of the females in the class wrote: A woman: without her, man is nothing.

۶/۰۳/۱۳۸۸


Not Waving But Drowning (Stevie Smith 1903-71)
Nobody heard him, the dead man,

But still he lay moaning:
I was much further out than you thought
And not waving but drowning.

Poor chap, he always loved larking

And now he's dead

It must have been too cold for him his heart gave way,

They said.

Oh, no no no, it was too cold always

(Still the dead one lay moaning)

I was much too far out all my life

And not waving but drowning.

دست تکان نمی دادم بلکه داشتم غرق می شدم

هیچ کس صدایش را نشنید صدای فردی را که مرد

و این شکایت مرد مرده است:
دور تر از آن بودم که شما می پنداشتید
دست تکان نیمدادم بلکه داشتم غرق می شدم

آنها می گفتند:

بیچاره، تفریح رو خیلی دوست داشت

و الآن مرده است

آب خیلی سرد بوده و قلبش ایستاده

آه نه نه، همیشه (زندگی) سرد بود

(هنوز مرده نالان است)

همیشه از زندگی دور بودم

دست تکان نمیدادم بلکه داشتم غرق میشدم.


۶/۰۱/۱۳۸۸

Money


Money

It can buy you a house but not a home


It can buy you a bed but not sleep


It can buy you a clock but not time


It can buy you a book but not knowledge


It can buy you a position but not respect


I t can buy you a medicine but not health


It can buy you blood but not life

۵/۲۵/۱۳۸۸

شعر


How do I love thee? Let me count the ways.
I love thee to the depth and breadth and height
My soul can reach, when feeling out of sight
For the ends of being and ideal grace.
I love thee to the level of every day's
Most quiet need, by sun and candle-light.
I love thee freely, as men strive for right.
I love thee purely, as they turn from praise.
I love thee with the passion put to use
In my old griefs, and with my childhood's faith.
I love thee with a love I seemed to lose
With my lost saints. I love thee with the breath,
Smiles, tears, of all my life; and, if God choose,
I shall but love thee better after death.

Elizabeth Barrett Browning


چگونه دوستت می دارم؟ بگذار تصویرش کنم:

ترا به عمق و وسعت و بلندائی
که روحم توان رسیدن دارد دوست می دارم، ورای آنچه چشم تواند دید
تا پایان هستی و نهایت نیکی.

دوستت می دارم چون ضروری ترین احتیاجات زندگی
چون آفتاب، چون سوسوی شمع.

دوستت می دارم آزادانه، چون تلاش انسان برای رسیدن به حق.

دوستت می دارم خالصانه، چون عبادت.

دوستت می دارم با تمام احساسی

که در اندوه دیرینه نهفته ست، با صداقت کودکانه.

دوستت می دارم با عشقی که گویی از دست رفته بود

با معصومیت از دست رفته.

دوستت می دارم در هر نفس، در هر لبخند و اشک زندگی.

و آنگاه که خداوند فراخواندم

در دنیائی دیگر قلبم بازهم تنها برای تو خواهد تپید

اما با عشقی سوزان تر.


۵/۲۲/۱۳۸۸

شعر


If nature has made you a giver, your hands
are born open, and so is your heart.
And though there may be times when your hands
are empty, your heart is always full, and you
can give things out of that.
~Frances Hodgson Burnett, A Little Princess

اگر طبیعت ترا بخشنده ساخته است
نه تنها دستانت که دست و دلت با هم باز است
و گرچه گهگاهی شاید دستانت خالی باشد
اما قلبت همیشه پر است
و میتوانی از قلبت ببخشی.

۵/۲۱/۱۳۸۸

IELTS چیست؟


آزمون IELTS برای ارزيابی توانايی های انگليسی کسانی طراحی شده است که مايلند در محيط های انگليسی زبان کار يا تحصيل نمايند. آزمون IELTS چهار مهارت زبانی يعنی خواندن ، نوشتن ، شنيدن و مکالمه را در 9 سطح مختلف ، از کسانی که هيچگونه سر و کاری با زبان انگليسی ندارند تا کسانی که از آن در سطح تخصصی استفاده می کنند ، در بر می گيرد.

IELTS در موسسات آموزشی کشورهای بريتانيا ، استراليا ، نيوزيلند و بطور روز افزونی در کشور کانادا بعنوان مهارت های زبانی لازم برای ورود به هزاران دوره آموزشی در دانشگاه ها و کالج های مختلف مورد قبول می باشد .IELTS همچنين توسط شورای عمومی پزشکی بريتانيا و نيز شورای پزشکی استراليا پذيرفته شده است.آزمون IELTS در نزديک به 200 مرکز در بيش از 100 کشور جهان و از جمله 29 مرکز در بريتانيا برگزار می شود.IELTS بطور مشترک توسط بريتيش کانسيل ، سنديکای امتحانات محل کمبريج (UCLES) و موسسه آموزشی IDP استراليا اداره می شود .

آزمون IELTS از چه اجزايی تشکيل شده است ؟

بطور کلی دو نسخه مختلف از آزمون IELTS وجود دارد : دانشگاهی و عمومی

نسخه دانشگاهی اين آزمون بايد توسط کسانی که مايلند در مقاطع کارشناسی و تکميلی در کشورهای فوق الذکر تحصيل کنند ، گذرانده شود.

نسخه عمومی آزمون مخصوص کسانی است که مايلند در کشورهای انگليسی زبان کار کنند ، آموزش های حرفه ای ببينند يا تحصيلات متوسطه خود را تکميل نمايند.

هر دو نسخه آزمون دارای 4 بخش هستند و هميشه به ترتيب زير برگزار می شوند.

  • شنيدن (40 دقيقه)

  • خواندن (60 دقيقه)

  • نوشتن (60 دقيقه)

  • مکالمه (10-15 دقيقه برای هر متقاضی)

آزمون خواندن ، سرعت و دقت شما را در درک اطلاعات کلی يک متن ارزيابی می کند.

آزمون نوشتن ، کيفيت و نحوه بيان افکار شما را در يک مقاله يا گزارش رسمی ارزيابی می کند.

در بخش شنيدن ، ميزان درک شما از مکالمات روزمره انگليسی و نيز موقعيت های رسمی تر مانند کلاس درس و سمينار ارزيابی می شود.

آزمون مکالمه ، ميزان توانايی شما را در بيان نظرات خود و طرح سوال در موقعيت های مختلف مورد ارزيابی قرار می دهد.

نحوه طبقه بندی ارزيابی

آزمون IELTS ميزان توانايی های زبان افراد آزمون شده را تعيين می کند. در اين آزمون نمره قبولی يا مردودی وجود ندارد ، بلکه در آن طيفی از نمرات داده می شود که طی آن توانايی های شما در هريک از آزمون های چهارگانه و نيز نمره عمومی شما تعيين شده است. وقتی شما درخواست ورود به دانشگاه يا کالجی را تسليم می کنيد آنها تعيين می کنند که برای پذيرش در هر دوره آموزشی شما چه طيفی از نمرات مختلف را بايد بدست بياوريد

۵/۱۸/۱۳۸۸

Thank you &Thanks

Two normal words we all use
all the time " Thank You " and " Thanks"

Thank You and Thanks are very nice
and comforting words , they explain
how greatful you are and show
the other side the deserved respect
They have the same meaning
but when we should use each one of them
everyone of them has its own situation to use
Thank You : it should be used with
someone whom you do not know very well
Thanks : it could be used with
relatives and friends only, you cannot
use it with a stranger

۵/۰۸/۱۳۸۸

منشاء کلمه fuck

In ancient England, people could not have sex without consent from the King.
When people wanted to have a child, they had to solicit a permission to the monarchy, in turn they would supply a plaque to hang on their door when they had sexual relations.
The plaque read "Fornication Under Consent of the King" (F.U.C.K).
This is the origin of the word.

در انگلستان باستان روابط جنسي بدون اجازه پادشاه قدغن بوده است. کساني که تصميم به بچه دار شدن داشتند بايد درخواست رسمي خود را به دولت پادشاهي عرضه ميداشتند و به آنها لوحي داده ميشده که هنگام برقراري روابط جنسي بر در خانه خود نصب کنند که بر روي آن اين جمله حک شده بوده است:

Fornication Under Consent of the King (F.U.C.K)

۵/۰۴/۱۳۸۸

دلتنگی


You've left, and I'm not Ok.
Yet, I don't have an unshaved face
or holes in my shirt.
I don't pass the nights sleepless
Don't walk under the stars.

You've left, and I'm not Ok.
Yet, I didn't take shelter in a temple
or even mumble day and night.
I didn't admitt myself in the hospital
I wasn't gonna escape the site.

You've left, and I'm not Ok.
Yet, I didn't take a handful sleeping pills
or try to jump off the roof.
I didn't touch any electric cable
Don't hang around railtracks.

You've left, and I'm not Ok.


رفتی و حالم خوش نیست
گرچه به هم ریخته نیستم
و جامه ام پوسیده نیست
گرچه بیخوابی نکشیدم
و زیر اسمان پر ستاره پرسه نزدم

رفتی و حالم خوش نیست

گرچه به معابد پناه نبردم
و روز و شب با خود سخن نگفتم
به بیمارستان نرفتم
و یا پا به فرار نگذاشتم

رفتی و حالم خوش نیست
گرچه مشتی قرص نخوردم

از پشت بام خود را نیانداختم
به سیم برق دست نزدم
و اطراف ریل پرسه نزدم

رفتی و حالم خوش نیست

چرا بزرگسالان باید انگلیسی بیاموزند؟


اما در نهایت در خواهید یافت که یادگیری انگلیسی ارزش این تلاش ها را دارد. بنابراین می خواهیم یک بررسی دقیق تری بر این موضوعات داشته باشیم که نخست : چرا به عنوان یک بزرگسال باید انگلیسی را یاد بگیریم و سپس یادگیری آنلاین انگلیسی برای بزرگ سالان چه مزیتی دارد؟!

دلایل یادگیری انگلیسی به عنوان یک بزرگسال :

قبل از هر چیز خیلی مهم است که شما اهداف خودتان را از یادگیری انگلیسی به عنوان یک فرد بزرگسال در نظر بگیرید. ممکن است تا کنون به این مسئله فکر نکرده باشد که یادگیری انگلیسی چقدر می تواند برای شما مهم باشد. در ادامه دلایلی را که شما باید اقدام به یادگیری انگلیسی کنید ، بیان شده است.

1) ارتقاء شغلی :

یادگیری زبان انگلیسی می تواند یک راه بسیار مفید برای ارتقاء شغلی شما نیز باشد. تعداد زیادی از شرکت ها همیشه به دنبال کارمندانی هستند که قادر به صحبت کردن به زبان انگلیسی باشند. بنابراین توانایی صحبت به زبان انگلیسی هنگام درخواست های شغلی برای شما به عنوان یک امتیاز محصوب خواهد شد. هر چقدر که حیطه کاری آن شغل جهانی تر باشد توانایی صحبت به زبان انگلیسی نیز برای آن مهم تر خواهد بود. بنابراین از همین حالا اقدام به یادگیری زبان کنید.


2) سلامت مغز :

سالم نگه داشتن مغز بسیار مهم است و شما باید همیشه در حال یادگیری باشید تا بتوانید مغز خود را فعال نگه دارید. یادگیری انگلیسی در بزرگسالی می تواند به شما کمک کند که مغز خود را در وضعیت مناسبی نگه دارید و این موضوع اثبات شده است که شرکت در فعالیت هایی مانند یادگیری زبان می تواند خطر مشکلاتی مانند بیماری آلزایمر را کاهش دهد.

3) آموزش به فرزندانتان :

اگر خودتان نتوانید انگلیسی صحبت کنید ، آموزش زبان به فرزندانتان سخت خواهد بود و سخت تر از آن فهماندن این موضوع به آنان است که یادگیری انگلیسی چقدر اهمیت دارد. بنابراین اگر انگلیسی را فراگرفته باشید ، خواهید توانست دانش زبانی خود را به فرزندانتان نیز آموزش دهید ، حتی اگر آن ها هنوز خیلی جوان باشند.

4) فرصت های مسافرتی :

یکی از دلایل ضرورت یادگیری انگلیسی توسط بزرگسالان فرصت های مسافرتی است. بسیاری از افراد تصمیم می گیرند که تعطیلات را در یک کشور انگلیسی زبان بگذرانند و اگر زبان آن کشور را ندانند ، گشت و گذار در آن کشور دشوار خواهد بود. یادگیری انگلیسی راهی بسیار عالی برای کسانی خواهد بود که می خواهند به یک کشور انگلیسی زبان سفر کنند.شما نیز پی خواهید برد که اگر زبان کشوری که به آن سفر کرده اید را بدانید ، سفر شما بسیار هیجان انگیزتر و جذاب تر خواهد بود. بنابراین اگر می خواهید از فرصت های مسافرتی به کشورهای انگلیسی زبان لذت ببرید ، قبل از رفتن اقدام به یادگیری انگلیسی نمایید.

۵/۰۱/۱۳۸۸

این سرزمین من است که می گرید


ارغوان هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) -

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

۴/۲۷/۱۳۸۸

ساعتها


clocks

Lights go out and I can't be saved
Tides that I tried to swim against
Have brought me down upon my knees
Oh, I beg, I beg and plead, singing
Come out of things unsaid
Shoot an apple off my head
And a trouble that can't be named
Tigers waiting to be tamed, singing
You are, You are
Confusion never stops
Closing walls and ticking clocks
Gonna come back and take you home
I could not stop but you now know, singing
Come out upon my seas,
Cursed missed opportunities
Am I a part of the cure
Or am I part of the disease, singing
You are, you are
And nothing else compares
And nothing else compares
You are, you are
Home, home where I wanted to go

ساعتها

چراغها خاموش می شود و من از دست می روم
آن امواجی که می خواستم برخلافشان شنا کنم
عاقبت مرا به زانو در آوردند
آه، تمنا می کنم، التماس می کنم و چنین می خوانم:
از سمت ناگفته ها بیا و سیب روی سرم را،
و این درد مبهم مرا هدف بگیر
ببرها در انتظارند تا رام شوند و چنین می خوانند:
تویی که، تویی که ...
آشفتگی تمامی ندارد:
دیوارهایی که راه را می بندند و ساعت هایی که یکسره در گردشند
می خواهم برگردم و تو را به خانه ببرم
نمی شد باز ایستاد و تو اکنون می دانی، و من چنین می خوانم:
ای فرصت های از دست رفته! بار دیگر بر دریای من بتابید
من آیا خود، دردم یا که درمانم؟ و چنین می خوانم:
تویی که، تویی که ...
و نه هیچکس دیگر، و نه هیچکس دیگر
تویی که، تویی که
خانه‌ای، همان خانه‌ای که می خواستم بدان برگردم

۴/۲۶/۱۳۸۸

ترجمه های مختلف بسم الله الرحمن الرحیم به انگلیسی


1– ترجمه ي الكساندر راس ( 1649 )

In the Name of God, gracious and merciful.


2 – ترجمه ي جرج سيل ( 1734 )

IN THE NAME OF THE MOST MERCIFUL GOD .


3 – ترجمه ي رادوِل ( 1861 )

In the Name of God, the Compassionate, the Merciful.



4 – ترجمه ي پالمرِد ( 1880 )

In the name of the merciful and compassionate God.



5 – ترجمه ي عبدالحكيم ( 1905 )

By the name of Allah, the All-providing and the most Merciful God.



6 – ترجمه ي محمد علي ( 1917 )

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.



7 – ترجمه ي غلام سرور ( 1929)

( We commence ) with the name of God. The most Merciful ( to begin with ), The most Merciful ( to the end ).



8 – ترجمه ي يوسف علي ( 1934 )

In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful.



9 – ترجمه ي ريچارد بِل ( 1937 )

In the name of Allah, the Merciful, the Compassionate.



10 – ترجمه ي آربِري ( 1955 )

In the name of God, the Merciful, the Compassionate.



11 – ترجمه ي شير علي ( 1955 )

In the Name of Allah, the Gracious, the Merciful.

12 – ترجمه داوود ( 1956 )

In the Name of Allah, the Compassionate, the Merciful.



13 – ترجمه ي عبدالمجيد دريابادي ( 1957 )

In the Name of Allah, the Compassionate, the Merciful.



14 – ترجمه ي مير احمد علي ( 1964 )

In the name of God, the Beneficent, the Merciful.



15 – ترجمه ي ظفرالله خان ( 1971)

In the name of Allah, Most Gracious, Ever Merciful.



16 – ترجمه ي هاشم امير علي ( 1974 )

In the name of Allah the Rahman the Rahim.



17 – ترجمه ي محمد اسد ( 1980 )

IN THE NAME OF GOD, THE MOST GRACIOUS, THE DISPENSER OF GRACE.



18 – ترجمه ايروينگ ( 1985 )

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful.

۴/۲۵/۱۳۸۸

سخن بزرگان

All mankind is of one author, and is one volume;
when one man dies; one chapter is not torn out
of the book, but translated into a better language.


آدمیان از یک نویسنده اند و در یک جلد؛
هنگامی که انسانی می میرد، یک فصل از کتاب پاره نمی شود،
بلکه به زبانی برتر ترجمه می شود.

John Donne

ساحل


One day I wrote her name upon the strand

One day I wrote her name upon the strand,
But came the waves and washed it away:
Again I wrote it with a second hand,
But came the tide, and made my pains his prey.
Vain man, said she, that dost in vain assay
A mortal thing so to immortalize!
For I myself shall like to this decay,
And eek my name be wiped out likewise.
Not so (quoth I), let baser things devise
To die in dust, but you shall live by fame:
My verse your virtues rare shall eternize,
And in the heavens write your glorious name;
Where, whenas death shall all the world subdue,
Our love shall live, and later life renew.

Edmund Spenser


روزي نامش را بر روي شنها نوشتم


روزي نامش را بر روي شنها نوشتم
اما موج آمد و آنرا شست:
دوباره نوشتم
اما جذر و مد شد و درد مرا شكار خود ساخت.
وي گفت: اي انسان خودبين، بيهوده مي كوشي
تا چيزي فاني را جاويد كند!
آه من خود اين فنا شدن را دوست مي دارم
و همچنين محو شدن نامم را.
( من گفتم) اما نه، بگذار تا در مه نامت از ميان رود:
چرا كه تو خود جاويداني.

تنها شعر من تقواي بي نظيرت را جاويد خواهد كرد،
و در آسمانها نام با شكوهت را خواهد نوشت:
جائي كه مرگ، جهانيان را مقهور خود مي كند،
عشقمان زنده خواهد ماند و در آسمانها تكرار خواهد گشت.


ترجمه از دیدگاه پیتر ینومارک

در دوره ای که پیتر نیومارک (1981) آن را دوره ما قبل زبانشناسی ترجمه می نامند، بحث درباره ترجمه، حول یک سوال کلی صورت می گر در دور در دوره ای که پیتر نیومارک (1981) آن را دوره ما قبل زبانشناسی ترجمه می نامند، بحث درباره ترجمه، حول یک سوال کلی صورت می گرفت و آن این بود که ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش لغوی. نظریه پرداز که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش
می دید، پاسخ خود را به صورتی تجویزی و با استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی (و یا مجموعه ای ار این عوامل) بیان می کرد. پاسخهایی را که با استناد به عوامل فوق داده شده، می توان به طور خلاصه به صورت قضایایی متضاد به شرح زیر بیان کرد:

عامل فرهنگی
الف. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.

عامل زبانی
الف. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند.
ب. مترجم باید تا حد امکان از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد می کند پرهیز کند.

عامل اخلاقی
الف. مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب. مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.

عامل زیبا شناختی
الف. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشنایی زدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
ب. مترجم باید غرابت زبانی متن اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان کند.

استدلالهای فوق، چنانکه گفته شد، تجویزی اند و مبنایی سوبژکتیو دارند. هر کدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعه ای مقبول واقع شوند و در شرایط خاص دیگری نا مقبول. در تاریح ملتها بسیار پیش آمده است که زمانی یک استدلال مقبول واقع شده و زمانی استدلال متضاد آن. مقبولیت این استدلالها در نهایت تابع ذوق اهل قلم و شرایط اجتماعی فرهنگی و زبانی دوره ای خاص می باشد. در دوران جدید، به ویژه در سه، چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه می کند، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود می بیند، اما در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد. نظریه پرداز دیگر تجویز نمی کند، بلکه با استناد به عوامل مختلف به خصوص نوع متن، به جای اینکه بگوید "باید" این یا آن روش را به کار برد، می گوید این یا آن روش برای ترجمه این یا آن متن به کار رفته است یا مناسب تر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر می کند.
تغییر شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی، اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تغییر پیامدهای زیادی برای مترجمان دارد. از جمله این پیامدها یکی آن است که مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب می آید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب روش وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشته باشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شده است. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشته باشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس انتخاب کند. این نکته دستاورد کمی نیست هر چند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمی شود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه می کنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمی زنند و ترجیح می دهند از روش غالب پیروی کنند.
نوشته: دکتر غزاعی فر
منبع: فصلنامه مترجم
ه ای که پیتر نیومارک (1981) آن را دوره ما قبل زبانشناسی ترجمه می نامند، بحث درباره ترجمه، حول یک سوال کلی صورت می گرفت و آن این بود که ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش لغوی. نظریه پرداز که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش
می دید، پاسخ خود را به صورتی تجویزی و با استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی (و یا مجموعه ای ار این عوامل) بیان می کرد. پاسخهایی را که با استناد به عوامل فوق داده شده، می توان به طور خلاصه به صورت قضایایی متضاد به شرح زیر بیان کرد:

عامل فرهنگی
الف. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.

عامل زبانی
الف. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند.
ب. مترجم باید تا حد امکان از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد می کند پرهیز کند.

عامل اخلاقی
الف. مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب. مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.

عامل زیبا شناختی
الف. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشنایی زدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
ب. مترجم باید غرابت زبانی متن اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان کند.

استدلالهای فوق، چنانکه گفته شد، تجویزی اند و مبنایی سوبژکتیو دارند. هر کدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعه ای مقبول واقع شوند و در شرایط خاص دیگری نا مقبول. در تاریح ملتها بسیار پیش آمده است که زمانی یک استدلال مقبول واقع شده و زمانی استدلال متضاد آن. مقبولیت این استدلالها در نهایت تابع ذوق اهل قلم و شرایط اجتماعی فرهنگی و زبانی دوره ای خاص می باشد. در دوران جدید، به ویژه در سه، چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه می کند، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود می بیند، اما در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد. نظریه پرداز دیگر تجویز نمی کند، بلکه با استناد به عوامل مختلف به خصوص نوع متن، به جای اینکه بگوید "باید" این یا آن روش را به کار برد، می گوید این یا آن روش برای ترجمه این یا آن متن به کار رفته است یا مناسب تر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر می کند.
تغییر شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی، اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تغییر پیامدهای زیادی برای مترجمان دارد. از جمله این پیامدها یکی آن است که مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب می آید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب روش وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشته باشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شده است. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشته باشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس انتخاب کند. این نکته دستاورد کمی نیست هر چند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمی شود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه می کنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمی زنند و ترجیح می دهند از روش غالب پیروی کنند.
نوشته: دکتر غزاعی فر
منبع: فصلنامه مترجم
فت و آن این بود که ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش لغوی. نظریه پرداز که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش
می دید، پاسخ خود را به صورتی تجویزی و با استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی (و یا مجموعه ای ار این عوامل) بیان می کرد. پاسخهایی را که با استناد به عوامل فوق داده شده، می توان به طور خلاصه به صورت قضایایی متضاد به شرح زیر بیان کرد:

عامل فرهنگی
الف. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.

عامل زبانی
الف. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند.
ب. مترجم باید تا حد امکان از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد می کند پرهیز کند.

عامل اخلاقی
الف. مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب. مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.

عامل زیبا شناختی
الف. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشنایی زدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
ب. مترجم باید غرابت زبانی متن اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان کند.

استد در دوره ای که پیتر نیومارک (1981) آن را دوره ما قبل زبانشناسی ترجمه می نامند، بحث درباره ترجمه، حول یک سوال کلی صورت می گرفت و آن این بود که ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش لغوی. نظریه پرداز که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش
می دید، پاسخ خود را به صورتی تجویزی و با استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی (و یا مجموعه ای ار این عوامل) بیان می کرد. پاسخهایی را که با استناد به عوامل فوق داده شده، می توان به طور خلاصه به صورت قضایایی متضاد به شرح زیر بیان کرد:

عامل فرهنگی
الف. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.

عامل زبانی
الف. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند.
ب. مترجم باید تا حد امکان از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد می کند پرهیز کند.

عامل اخلاقی
الف. مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب. مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.

عامل زیبا شناختی
الف. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشنایی زدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
ب. مترجم باید غرابت زبانی متن اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان کند.

استدلالهای فوق، چنانکه گفته شد، تجویزی اند و مبنایی سوبژکتیو دارند. هر کدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعه ای مقبول واقع شوند و در شرایط خاص دیگری نا مقبول. در تاریح ملتها بسیار پیش آمده است که زمانی یک استدلال مقبول واقع شده و زمانی استدلال متضاد آن. مقبولیت این استدلالها در نهایت تابع ذوق اهل قلم و شرایط اجتماعی فرهنگی و زبانی دوره ای خاص می باشد. در دوران جدید، به ویژه در سه، چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه می کند، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود می بیند، اما در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد. نظریه پرداز دیگر تجویز نمی کند، بلکه با استناد به عوامل مختلف به خصوص نوع متن، به جای اینکه بگوید "باید" این یا آن روش را به کار برد، می گوید این یا آن روش برای ترجمه این یا آن متن به کار رفته است یا مناسب تر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر می کند.
تغییر شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی، اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تغییر پیامدهای زیادی برای مترجمان دارد. از جمله این پیامدها یکی آن است که مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب می آید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب روش وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشته باشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شده است. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشته باشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس انتخاب کند. این نکته دستاورد کمی نیست هر چند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمی شود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه می کنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمی زنند و ترجیح می دهند از روش غالب پیروی کنند.
نوشته: دکتر غزاعی فر
منبع: فصلنامه مترجم
لالهای فوق، چنانکه گفته شد، تجویزی اند و مبنایی سوبژکتیو دارند. هر کدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعه ای مقبول واقع شوند و در شرایط خاص دیگری نا مقبول. در تاریح ملتها بسیار پیش آمده است که زمانی یک استدلال مقبول واقع شده و زمانی استدلال متضاد آن. مقبولیت این استدلالها در نهایت تابع ذوق اهل قلم و شرایط اجتماعی فرهنگی و زبانی دوره ای خاص می باشد. در دوران جدید، به ویژه در سه، چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه می کند، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود می بیند، اما در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد. نظریه پرداز دیگر تجویز نمی کند، بلکه با استناد به عوامل مختلف به خصوص نوع متن، به جای اینکه بگوید "باید" این یا آن روش را به کار برد، می گوید این یا آن روش برای ترجمه این یا آن متن به کار رفته است یا مناسب تر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر می کند.
تغییر شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی، اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تغییر پیامدهای زیادی برای مترجمان دارد. از جمله این پیامدها یکی آن است که مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب می آید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب روش وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشته باشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شده است. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشته باشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس انتخاب کند. این نکته دستاورد کمی نیست هر چند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمی شود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه می کنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمی زنند و ترجیح می دهند از روش غالب پیروی کنند.
نوشته: دکتر غزاعی فر
منبع: فصلنامه مترجم

۴/۲۳/۱۳۸۸

ضرب المثل

A burnt child dreads fire”مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسه
A bad experience or a bad horrifying incident may scar one’s attitude or thinking for a lifetime.
“Where there is a will there is a way”خواستن توانستن است
“He can who believes he can”
When a person really wants to do something, he will find a way of doing it.
“Empty vessels make the most noise”تبل تو خالي
“Empty barrels make the most sound”
Those people who have a little knowledge usually talk the most and make the greatest fuss
“A barking dog seldom bites”صداي دهل از دور خوش است
“They can do least who boast loudest”
Those who make loud threats seldom carry them out so one should not take them seriously. They are not dangerous.
“An idle brain is the devil’s workshop”مغز بيكار لانه شيطان است
One who has nothing to do or one who is lazy will be tempted to do many mischievous acts.
“Curiosity killed the cat”فضول را بردند جهنم، هيزمش تر بود
It is dangerous to be curious. It is said to someone to stop, him being too inquisitive.
“When the cat is away the mice will play”
چشم خورشيد چو پنهان شود شب پره بازيگر ميدان شود when law enforcers are not present, certain public members will take the opportunity to break the law.
“Strike while the irons is hot”تا تنور داغ است،نان را بچسبان
Make use of an opportunity immediately. Act while conditions are favorable.
“Charity begins at home” چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است
A person’s first obligation should be to help the member of his own family before he can begin thinking of talking about helping others.
“A watched pot never boils” دست انجام ميده در عمل، چشم ميترسه
Concentration on a problem will not help solve it.
“Nothing seek, nothing find” نابرده رنج گنج ميسر نميشود
When you didn’t have tired for search something, obviously you can not take anything’s.
“Desire has no rest”آرزوهاي انسان پايان ناپذير است
Never desires of humans finished.
Proverbs



“Absence makes the heart fonder”دوري و دوستي
“Men are best loved furthest off”
“Friends agree best at a distance”
“They are good that are away”
“Far from the age, far from the mind”از دل برود هر آنكه از ديده رود
“Out of sight, out of mind”
“Seldom seen, soon forgotten”
“Beauty is in the eye of the beholder”زيبايي را ،از دريچه عاشق بنگر “The owl thinks her own young fairest”يا(علف به دهن بزي شيرين باشه)
معني ضرب المثل به گويش همدان‌‌‌‌‌‌‍‍(جوجه تيغي مي گه از بچه من شل و نرمتر هست)
“Appearances are deceptive”انسانها را از روي ظا هرنشناس
“Fair face, fault heart”
“Never judge from appearances”
“A man is known by the company he keeps”
“A man is known by his friends”آدم خوب را از رفيقش مي شناسند
“Some times severity is better than gentleness”
چوب استاد بهتر از مهر پدر
“Don’t go near water until you learn how to swim”
بي گدار به آب زدن
“Those who live in glass house should not throw stones”
تو كه بر بام خود آينه داري چرا بر بام مردم مي زني سنگ
يك سوزن به خود بزن،يك جوالدوز به مردم
“The pot calls the kettle black”
ديگ به ديگ مي گه روت سياه، سير به پياز مي گه بويت مي آ يد
“Poverty is the mother of crime”فقر مادر جنايت است
Death is the black camel that kneel before every door”
مرگ شتري است كه در خانه هر كسي خوابيده